من ماندم و ۱۶ جلد
ریسمان پاره را می توان دوباره گره زد
دوباره دوام می آورد
اما هر چه باشد ریسمان پاره ای است
شاید ما دوباره همدیگر را دیدار کنیم
اما در آنجا که ترکم کردی
هرگز دوباره مرا نخواهی یافت!
حال و روز عجیبی دارمـ...
همیشه بر سر دو راهیم..
یكـــــ راه به تو می رسد و یكـــــ راه به تنهــائـــ ــ ــی
همیشه تو را بر می گزینم و میرسم به تنهائی!
دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …
به "سگ" استخون بدی ..
این روزها
اینجا زمین است ؛
روز مرگم اشک را شیدا کنید
روی قلبم عشق را پیدا کنید
روز مرگم خاک راباور کنید
روی قبرم لاله را پرپر کنید
جامه را خاک و خاکستر کنید
خانه ام را وقف عشقم کنید
روز مرگم دوست را دعوت کنید
دور قبرم را کمی خلوت کنید
بعد مرگم خنده را از سر کنید
رفتنم رادوستان باور کنید
یک مرغ اسیر بال و پر باخته ام
بی لذت آب و دانه، سر باخته ام
پا در دل دام و دل اســیر صیـــاد
من، قصه ی بازی دوسر باخته ام !
ϰ-†нêmê§ |